چگونه فیلم تنیس زندایا “چالنجرها” با دیگر مسابقات عشقی هالیوود مقایسه می شود – بوستون هرالد



Challengers، یک مثلث عاشقانه تنیس سکسی از کارگردان تحسین شده لوکا گوادانینو و سوپراستار نوظهور Zendaya، به اندازه کافی سر و صدا و نقدهای تحسین برانگیز ایجاد کرده است که می تواند به رتبه اول در رتبه بندی ها برسد.

اما حتی اگر داستان، کارگردانی و بازیگری همگی موفق باشند، برای رسیدن به عظمت، فیلم همچنان باید هیجان واقعی و درام واقع گرایانه را در صحنه فیلمبرداری ارائه دهد.

برای ایجاد فضایی از اعتماد، فیلم، براد گیلبرت، تحلیلگر پیشین و حرفه ای را استخدام کرد تا در مورد فیلم مشورت کند و به مدت سه ماه به زندایا آموزش دهد. گوادانینو می گوید که او آنقدر خوب شد که تقریبا مجبور شد از دو تنیس او در فیلم استفاده کند.

این باید نسبت به ویمبلدون با کریستن دانست و پل بتانی پیشرفت کند، و نه فقط به خاطر دیالوگ های متزلزل ویمبلدون. زمانی که بتانی به فینال ویمبلدون می‌رسد، کارگردان ریچارد لونکرین به برش‌های سریع، حرکات حواس‌پرتی دوربین و عکس‌های کلوزآپ از پا و عکس‌های کات بک بازیکنان تکیه می‌کند – آنها شبیه میانبرها هستند و حس بازی کردن تنیس واقعی را از دست می‌دهند.

در مقابل، Battle of the Sexes که کمتر درباره تنیس است و بیشتر درباره بیلی جین کینگ (اما استون) و مبارزه برای برابری زنان است، به تقابل تنیس بین کینگ و بابی ریگز (استیو کارل) ادای احترام می کند. کارگردانان والری فریس و جاناتان دیتون اغلب از بالا و پشت، مانند یک مسابقه معمولی تنیس در تلویزیون، تیراندازی می کردند. این یک موقعیت آشنا را فراهم می کند و به آنها اجازه می دهد از تنیس دو نفره Kaitlyn Christian و حرفه ای سابق وینس اسپید برای رقابت واقعی استفاده کنند. (مربی سابق ریگ و خود کینگ در مورد دستگیره‌هایی که بازیکنان استفاده می‌کردند و جزئیات دیگر مشورت کردند.) آنها همچنین به بیننده اعتماد کردند و اجازه دادند که نکات پیشرفت کنند، از جمله لحظه پیروزی زمانی که کینگ یک ضربه تند و تیز به سمت چپ روی ریگز فرود می‌آید و سپس او را با یک ضربه محکم به پایان می‌رساند. برش رو به پایین در امتداد خط.

تنیس خوب نمی تواند فیلم بدی مانند 16-Love را نجات دهد، فیلم عاشقانه نوجوانی با چهره تازه در سال 2012 با بازی لیندسی شاو و چندلر ماسی. مسی تا حدودی به خاطر مهارت‌های تنیس‌اش انتخاب شد، و رقیب شاو توسط سوزی آبرامیت بازی می‌شد، که یک جوان درجه یک بود، اما فیلمنامه ضعیف و کارگردانی ضعیف همه آن را بی‌ربط می‌کند.

از سوی دیگر، تنیس خوب می‌تواند فیلم قوی‌تری مانند درام فرانسوی پرحاشیه 2020 The Last Set را تقویت کند. کارگردان کوئنتین رینا در جوانی در این مسابقه شرکت کرد و الکس لوتز ستاره آنقدر تمرین کرد که در حین تمرین باورپذیر به نظر برسد. راین به‌عنوان حریف لوتز در مسابقه بزرگ، یورگن بریاند، حرفه‌ای فرانسوی را انتخاب کرده است که به موسیقی رئالیسم هیجان‌انگیزی می‌دهد که باعث می‌شود حرکات هنرمندانه راین – تاب‌شدن سایه‌ها و پیاده‌روی‌های پیچیده در خاک رس قرمز، و همچنین نماهای نزدیک باله‌ای با حرکت آهسته – احساس کند. به دست آورد، درام را تشدید کرد، و بدون اینکه حواس او را پرت کند.

فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی زیادی وجود دارند که تنیس را در نقش‌های کوتاه نمایش می‌دهند، معمولاً برای قهرمانان آماتور. آن‌ها اغلب صحنه‌هایی را برای خنده پخش می‌کنند – اغلب کلیشه‌ها، مانند سابرینا جادوگر که در آن اندی رادیک به عنوان مربی صحنه‌ای را از دست می‌دهد که شکست می‌خورد. اما وقتی خوب یا با ستاره‌های جذاب انجام شود، باز هم می‌تواند مؤثر باشد: صحنه‌ای کوتاه در «آنی هال» با شخصیت اصلی دایان کیتون که با شادی بی‌خیالی بازی می‌کند، کاملاً شخصیت لا-دی-دا او را نشان می‌دهد. در “Seinfeld”، یک ضربه فورهند خوب از جری، یک حمله ماشین توپ را آغاز می کند که کرامر را در سرش می کوبد. و پسر احمقانه و فراموش شدنی است، اما تماشای تام هنکس به شکل کودکانه در حالی که با اقوام آینده اش بازی می کند، لذت بخش است.

سپس تنیس به عنوان یک مبارزه وجود دارد، چه در ساقدوش‌ها تا موسیقی متن فیلم AC/DC’s Dirty Deeds Done Dirt Cheap یا ظریف‌تر، مانند جنگ خانوادگی دراماتیک بین جف دانیلز و لورا لینی در نوح بامباخ “The Squid and Kit”. (وحشتناک ترین نسخه از این نمایش “هارت به هارت” است، یک نمایش جنایی دهه 1980 که در آن مارتینا ناوراتیلوا یک بار در یک مسابقه دونفره مختلط حضور داشت؛ استفاده بیش از حد از نماهای نزدیک استعداد ناوراتولوا را قبل از اینکه طرح ساختگی به یک تیراندازی در دادگاه تبدیل شود، تلف کرد. )

استثنا Red Oaks است، سریالی با محوریت تنیس با بازی کریگ رابرتز به عنوان یک حرفه ای تنیس در باشگاه و پل رایزر در نقش یک جنگجوی ثروتمند اما سالخورده آخر هفته. این بازی در دهه 1980 اتفاق می‌افتد و در آن زمان توانست بازی را به تصویر بکشد. (رقیب ریزر در آخرین بازی باشگاهی فصل بزرگ کسی جز برد گیلبرت نیست.)

بیشتر فیلم هایی که تنیس به عنوان بخش برجسته داستان روی ورزشکاران نخبه تمرکز می کنند. فیلم کلاسیک «غریبه‌ها در قطار» ساخته آلفرد هیچکاک در سال 1951، ستاره تنیس گای هاینز (فارلی گرنجر) را در حالی به تصویر می‌کشد که توسط برونو آنتونی روان‌شناس (رابرت واکر) درگیر نقشه‌ای قاتل شده است. پرتنش و شدید، اما با تنیس کم، هیچکاک مسابقه اوج را با شوت های بلند باز می کند که پتانسیل دراماتیک این ورزش را منعکس می کند. اما با افزایش تنش، هیچکاک که بین مسابقه گای و فرارهای برونو درهم می‌آید، تنیس را با نماهای نزدیک، زوایای غیرورزشی عجیب و موسیقی مزاحم رقیق می‌کند.

تاثیرگذارتر از منظر تنیس، فیلم «پت و مایک» با بازی اسپنسر تریسی و کاترین هپبورن در سال 1952 بود. اگرچه این فیلم در مقایسه با دیگر فیلم‌های آن‌ها مانند دنده آدم کمرنگ است، اما برای نشان دادن مهارت‌های تنیس و گلف هپبورن نوشته شده است. هپبورن دانش آموز نداشت و در یک مسابقه بزرگ با گاسی موران، فینالیست اخیر ویمبلدون، بازی کرد. رالی ها واقع گرایانه و به خوبی تصویربرداری می شوند، و زمانی که نامزد اصلی هپبورن ظاهر می شود، یک بخش سرگرم کننده وجود دارد و او آنقدر حواسش پرت می شود که وقتی نامزدش را روی صندلی داور توهم می زند، راکتش کوچک می شود و موران رشد می کند، بازی او از هم می پاشد.

ویمبلدون، بدون تعجب، اغلب در مرکز صحنه قرار می گیرد… یا مرکز زمین. علاوه بر “ویمبلدون”، “بورگ مک انرو” نیز درباره فینال حماسی ویمبلدون در سال 1980 وجود دارد. جان مک انرو (شیا لابوف) در ست چهارم به طرز معجزه آسایی یک تای بریک 20 دقیقه ای را با نتیجه 18-16 شکست، قبل از اینکه بیورن بورگ (Sverir Gudnason) با آرامش 8-6 در ست پایانی پیروز شد.

اگرچه فیلم 20 دقیقه را به مسابقه اختصاص می دهد، اما نمی تواند عدالت را در مورد تای بریک انجام دهد. او واقعاً دینامیت را نشان می دهد، مانند ضربه زدن مک انرو به والی پرش معکوس از فورهند بورگ، یا ضربه زدن بورگ به یک پاس پایین خط. در حالی که صحنه‌ها ممکن است شبیه بازیگرانی باشد که بین بازیکنان تنیس خود عکس‌های واقعی را به تصویر می‌کشند، رالی‌ها هوای اصالت دارند. اما با افزایش تنش، کارگردان یانوس متز پدرسن علاقه خود را به تنیس از دست می دهد و برای نشان دادن تنش عاطفی و فیزیکی در کنار مونتاژهای کلیشه ای، به نماهای نزدیک روی می آورد.

در 7 روز در جهنم، تنیس آنچنان که هست فراتر از انتقاد وجود دارد. این فیلم ساختگی پرشور اندی سامبرگ طولانی‌ترین مسابقه تاریخ تنیس را تقلید می‌کند، نبرد سه روزه ویمبلدون بین جان ایزنر و نیکلاس ماهوت که در ست پایانی با نتیجه 70-68 به پایان رسید. آرون ویلیامز سامبرگ با استشمام کوکائینی که در بطری آب خود و در خطوط دادگاه پنهان کرده بود، بازی خود را بهبود می بخشد. در این مسابقه بی پایان، ویلیامز و چارلز پول کیت هرینگتون برای مدت طولانی در تور می جنگند، در حالی که هر دو مستعد شوت هایشان هستند. این تقریباً تا آنجایی که می توانید از واقعیت دور است، اما در شرایط خاص خود عالی عمل می کند.

به هر حال، بهترین فیلم تنیس تمام دوران، «کینگ ریچارد» به کارگردانی رینولد مارکوس گرین است. گرین که داستان ونوس و سرنا ویلیامز و پدرشان را روایت می‌کند، بیش از هر فیلم دیگری جلسات تمرینی و مسابقات را به نمایش گذاشت. او همچنین اغلب عکس‌های تنیس را از زاویه دوربین پایین از پشت بازیکنان می‌گرفت و به بیننده اجازه می‌داد تا عمل را به گونه‌ای ببیند که مثلاً ویمبلدون باشد، در حالی که حس فوری و فوریت ایجاد می‌کرد.

و در آخرین مسابقه نهایی بین ونوس 14 ساله و آرانتا سانچز-ویکاریو، او بارها ضربات میان برد را با شوت های از راه دور ترکیب کرد و به طور چشمگیری امتیاز داد، همانطور که در یک مسابقه تنیس واقعی انجام می شود. در حالی که نوجوان این مسابقه را می بازد، وقتی صحبت از فیلم های تنیس به میان می آید، قهرمان بلامنازع، خواهران بی نظیر ویلیامز را نشان می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید