آنها واقعا فکر می کردند چون پوستم تیره بود، من چیزی نمی دانستم و تا 50 سالگی این موضوع مرا آزار می داد.
محتوای مقاله
بادکنکهای طلایی با اعداد 1، 0 و 5 در میان دوستان و خانواده شناور بودند و برای آگنس مورفی در روز شنبه در روز تولدش در ادمونتون در قدیمیترین کلیسای سیاهپوست در غرب کانادا آرزوی بازگشت شادتر را داشتند.
مورفی باهوش و تیزبین نتوانست راز طول عمر خود را فاش کند.
او که مادام العمر سیگاری بود، “چند سال پیش” این عادت را ترک کرد.
او با کنایه گفت: «نمیدانم چرا هنوز در آنجا هستم»، اما مشغول ماندن در فهرست سطلی است.
تبلیغات 2
محتوای مقاله
“من هرگز به آن فکر نکردم. حدس میزنم آنقدر کارهای زیادی برای انجام دادن داشتهام که فرصت فکر کردن به آنها را نداشتهام.
او به عنوان بزرگترین چهار خواهر و برادر، از دست دادن آنها را به شدت احساس میکند.
«خواهرم رفته، برادرم رفته است. و من مسن ترینم! من تنها ماندم.”
بابی لی هورتون، پسر عموی مورفی در تگزاس، که خود یک 92 ساله سرحال است، به یاد می آورد که پسر عموی بزرگترش، او و بچه های دیگر را شنبه ها به سینما در ادمونتون می برد. هورتون برای مهمانی روز شنبه از دالاس سوار هواپیما شد.
هر هفته با او تماس میگیرم. هورتون گفت: من با او دنبال میکنم و او را تماشا میکنم زیرا میدانی که ما برای همیشه زندگی نمیکنیم.
یه دردسر واقعی
مورفی کسی نیست که شکایت کند، اما اگر بپرسید، او در مورد تبعیض در چمنزارها صحبت خواهد کرد.
“مشکل واقعی این است که آنها از سایه های رنگ عبور کردند. مورفی به یاد می آورد که اگر واقعا تاریک بودی، ضرب المثلی داشتند، اگر سیاه پوست هستی، برگرد، ما همه رنگ های متفاوتی داشتیم.
«بعضی از معلمان بیرون نیامدند و چیزی نگفتند، اما از روی نگرش آنها می شد فهمید.
به یاد دارم که وارد کلاس شدم و شنیدم که معلم میگوید: «ببین چه اتفاقی میافتد».
خانواده مورفی در میان بیش از هزار سیاهپوست آمریکایی بودند که بین سالهای 1905 تا 1912 به آلبرتا نقل مکان کردند.
محتوای مقاله
تبلیغات 3
محتوای مقاله
160 جریب زمین با هزینه ثبت نام 10 دلاری، همان تبعیض موذیانه ای را داشت که امیدوار بودند در جنوب آمریکا به جای بگذارند.
و ادب های رایج را فراموش کنید.
او به پست مدیا گفت: «آنها نمی خواستند ما را آقا یا خانم صدا کنند.
در یک زمان، شهر ادمونتون رسماً کنفرانس Klu Klux Klan را تحریم کرد – آلبرتا با یک دفتر و روزنامه در ادمونتون شعبه خاص خود را داشت.
دبورا دابینز، بنیانگذار مرکز شیلو برای ریشه های چندفرهنگی، گفت که با توجه به احساسات ضد سیاهپوستان، نخست وزیر ویلفرد لوریر تلاش کرد قانونی را برای ممنوعیت مهاجرت سیاه پوستان به مدت یک سال ارائه کند.
معمولاً به مهاجران احتمالی گفته می شد که آب و هوا برای آنها مناسب نیست.
دابینز سخنان اگنس مورفی را در مستندش «ما ریشهها هستیم: سیاهنشینان و تجربههای تبعیضشان» گنجانده است.
مورفی، دختر یک واعظ، مشغول نظافت خانههای ساکنان سفیدپوست ادمونتون شد.
«هستی مهمترین چیز بود. برای ما خیلی سخت بود چون هیچکس نمی خواست ما پیشرفت کنیم. مورفی به دابینز گفت: اگر شروع به نشان دادن پیشرفت کنید، شغل خود را از دست خواهید داد.
تبلیغات 4
محتوای مقاله
مورفی به یاد میآورد که بدترین بخش کار نبود، بلکه این فرض بود که این تنها کاری بود که او میتوانست انجام دهد.
«فکر میکنم بدترین چیز مردم هستند، وقتی با آنها ملاقات کردم، فکر میکردند که من کاملاً نادان هستم، که چیزی نمیدانم. من فکر می کنم این بدترین چیز است.
آنها واقعا فکر می کردند چون پوستم تیره بود، من چیزی نمی دانستم و تا 50 سالگی این موضوع مرا آزار می داد.
مورفی سرانجام در یک مرکز خیریه در ادمونتون مشغول به کار شد. در آنجا با یک رئیس سفیدپوست برخورد کرد که به دنبال بهانه ای برای اخراج او بود.
زن به دروغ او را متهم کرد که در مورد رئیسش دروغ گفته است.
او میگوید: «من نمیتوانم به شما اجازه بدهم که در معرض خطر شغلتان این موضوع را به مردم بگویید.»
«هیچ امکانی وجود ندارد. مورفی گفت: هیچ دختر سیاه پوستی در مورد رئیس سفیدپوست خود صحبت نمی کند.
من گفتم، ممکن است به ما به عنوان احمق نگاه کنید، زیرا ما خیلی قهوه ای هستیم، اما ما احمق نیستیم.
او با اشاره به خودش گفت: «همیشه فکر میکردم چیزی که واقعاً به من کمک کرد زنده بمانم این است که من هم مثل بقیه خوبم، و هر کاری که شما بتوانید انجام دهید، اگر آن را انجام ندهم، میتوانم انجام دهم. همینطور پس بهتر انجامش بده اینطوری زنده ماندم.»
در عشق و جنگ عادلانه نیست
تبلیغات 5
محتوای مقاله
عکسی از مورفی به همراه همسر دومش، وس هندرسون، در حال عبور از برف آلبرتا با لباس نظامی و نوزادشان، وس جونیور، یکی از آخرین خاطرات او از او است.
«آنها قبلاً اعلام کرده اند که جنگ تمام شده است. آمدند گفتند جنگ تمام شد، شوهرت در خانه است. آنها یک ساعت بعد برگشتند و به من گفتند که او در سیسیل کشته شده است.”
او به خبر بیوه شدنش با حرکتی واکنش نشان داد، غریزه ای برای ادامه دادن.
“من همین الان رفتم. و من به رفتن و رفتن ادامه دادم.” او روز شنبه گفت.
وس جونیور چند سال پیش درگذشت.
“این زندگی است. باید آنچه را که بدست می آورید بپذیرید. مورفی گفت و با آن کنار بیایید.
حالا نوه ها و نتیجه ها هستند.
مایلز هندرسون، نوه مورفی، با اشاره به عکسی از اگنس، شوهر وس در یونیفرم و نوزاد وس کوچکتر، گفت: “پدر من هرگز فرصت ملاقات با پدرش را پیدا نکرد، و ای کاش فرصت ملاقات با او را داشتم.” – پدر مایلز
من نمی دانستم که او در آخرین روز جنگ ما درگذشت. هندرسون گفت، این دلخراش است.
او از روحیه شاد و سلامتی پرشور مادربزرگش می ترسد.
او با انعکاس قرن از مدل A تا ماه، گفت: “این ژن های خوبی هستند.”
تبلیغات 6
محتوای مقاله
او دو جنگ جهانی را دید. او سه طاعون و نسل فرزندان و نوه ها، خاله ها و دایی ها را دید.
هندرسون گفت: “آنچه که او دیده است، آنچه را که تجربه کرده است، حیرت انگیز است.”
او امیدوار است روزی به نمایندگی از پدربزرگش در اروپا از قبر پدربزرگش دیدن کند – دولت اطلاعات نشانگر ارائه کرده است.
«برای من ارجاع به قبر او فرستاده شد. هندرسون گفت: دوست دارم بروم و قبر او را زیارت کنم.
توسط ویراستاران توصیه شده است
-
دادگاه به پلیس ادمونتون دستور داد 80000 دلار به مرد سیاه پوستی که پس از گزارش سرقت فلفل پاشیده شده بود بپردازد.
-
“تنها مرد سیاه پوست باقی مانده”: یک روستای آلبرتا ریشه های آفریقایی-آمریکایی خود را به یاد می آورد
وب سایت ما را نشانه گذاری کنید و از روزنامه نگاری ما حمایت کنید: اخبار مورد نیاز خود را از دست ندهید – اضافه کنید EdmontonJournal.com و EdmontonSun.com در نشانک های شما و در خبرنامه های ما مشترک شوید.
شما همچنین می توانید با تبدیل شدن به یک مشترک دیجیتال از روزنامه نگاری ما حمایت کنید. مشترکین دسترسی نامحدودی به ادمونتون ژورنال، ادمونتون سان، نشنال پست و 13 سایت خبری کانادایی دیگر دارند. مجله ادمونتون | ادمونتون سان
محتوای مقاله