محتوای مقاله
ارسال شده توسط داون تیسن
همه چیز با صدای پررونق شهردار لیمینگتون، هیلدا مکدونالد آغاز شد، که قول داد سرگرمی امشب اولین نمایش از بسیاری از نمایشهای رایگانی باشد که در ماه اکتبر ادامه خواهد داشت.
روز کانادا بود.
این همچنین آغاز صد و پنجاهمین سالگرد لیمینگتون بود. من تقریباً نیمی از آن سال ها را اینجا بودم.
منظره بالای تپه سیکلیف پارک مشرف به دریاچه ایری تماشایی بود. مایل ها ساحل شنی وسیع از اسکله غرب تا کینگزویل تا آنجا که می توانستیم ببینیم امتداد داشت. پیاده روهای جدید مسیرهایی را برای دسترسی آسان به زمین بسکتبال، تورهای والیبال، آمفی تئاتر و کامیون حمل غذا ایجاد کردند.
محتوای مقاله
ما زود رسیدیم. تپه علفی خیلی زود تا لبه پر شد. پیر و جوان. خانواده ها واگن های پر از صندلی، ژاکت و پتو را می کشیدند.
من بچه ها را در زمین های جدید بسکتبال از دور تماشا کردم. دنبال نوه می گشت. من فقط دو بچه با موهای بلوند دیدم. آنها در کنار زمین تماشاگر بودند. نوه من هرگز نمی ایستد و خیره می شود. او بازی می کرد.
از نبوغ دو پسر جوانی که مستقیماً روبروی ما ایستاده بودند شگفت زده شدم – آنها که بیقرار بودند و نمیتوانستند بیحرکت بنشینند، آنها با کفشهایشان بازی سرگرمکنندهای میکردند، و آنها را به موزیک به جلو و عقب میبردند. به ذهنم رسید که وقتی بچهها آیپد ندارند، چقدر آسان است که بازی خودشان را بسازند.
پسر دیگری که از آن پسر بزرگتر نبود به ضرب آهنگ کشور می رقصید. بدون ممنوعیت! کودک آنقدر بزرگ نشده بود که بداند در حال «رقصیدن» است. این فقط یک حرکت عادی بدن بود که او در آن لحظه انجام می داد تا شادی خود را ابراز کند.
وقتی متوجه شدم که فرهنگ های مختلفی در جامعه ما وجود دارد، احساس غرور کردم. و اینجا همه با هم خوشحال بودیم. لیمینگتون بزرگ شد.
در حالی که میشل رایت و تری کلارک با استعداد ما را سرگرم می کردند، ساحل پر از تماشاگران شد. آنها برای تماشای آتش بازی آماده می شدند و هر گروه تکه کوچکی از املاک شنی خود را ادعا می کرد.
محتوای مقاله
دوستان خوب ما از Belle River و LaSalle به ما پیوستند. آنها به خصوص از همه چیز شگفت زده و تحت تأثیر قرار گرفتند.
هنگام غروب، کشتی Pelee Islander 2 که از جزیره Pelee برمی گشت، به آرامی به اسکله نزدیک شد. همه روشن، در مقایسه با قایق های تفریحی کوچکتر که در بندر ساحلی لنگر انداخته بودند، شاهانه به نظر می رسید. فکر می کردم آیا مسافران از عرشه بالایی آتش بازی را تماشا می کنند؟
درست قبل از پایان نمایش حرکت کردیم تا جلوی ترافیک بگیریم و از گلدان های قابل حمل استفاده نکنیم. می دانید – حباب های قدیمی تر.
به این فکر کردم که چقدر درباره تاریخ سیکلیف پارک می دانم.
سالها پیش، من و یکی از دوستانم یک روز از دبیرستان را رها کردیم تا در آنجا آفتاب بگیریم. فکر کنم کلاس نهم بود. این را به خاطر می آورم زیرا پوستم به شدت می سوخت و در نتیجه “شکسته” شده بودم.
من و ویک و دوستانمان به موقع به خانه رسیدیم تا یک لیوان شراب بریزیم و آتش بازی شگفت انگیز صندلی های زردمان را در کنار آب تماشا کنیم. این یک نمایش مناسب برای جشن تولد 150 سالگی لیمینگتون بود.
پارک سیکلیف میزبان پیکنیکهای هاینز و بعداً جشنوارههای سالانه گوجهفرنگی، تاجگذاری مسابقات زیبایی لیمینگتون، نمایشگاههای خودروهای قدیمی، اجراهای زنده، غرفههای غذا و چادرهای آبجو بود. این نقطه شروع رژه کریسمس Hogs for Hospice و جمع آوری کمک شد.
او از فاجعه گردباد 2010 جان سالم به در برد، اما بهتر از همیشه بازگشت. این پارک پذیرای شناگران و سورتمهبازان و جمعآوران شیشههای ساحلی بود.
گوهر است.
با سپاس فراوان نوشته شده است،
داون تیسن خیلی وقت است یک ساکن لیمینگتون که به آنچه شهرداری خود تبدیل شده افتخار می کند.
این مقاله را در شبکه اجتماعی خود به اشتراک بگذارید